{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اعتراف میکنم از اول تابستون بابام کولرمونو فروخت و الان دوباره رفته کولر خریده و من تمامه مدت سکوت اختیار کرده بودم:| الانم به صورت بخارپز واستون پست میزارم...
اعتراف میکنم کوچیک که بودم کارتون سطل سحر امیز رو که می گذاشت منم جو گیر میشدم یه سطل ور میداشتم میرفتم تو حیاط با هاش حرف میزدم و پامو میکردم تو سطل که غیب بشم برم تو سطل.
اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟ گفتم شما کامباز دیربیزی !!! خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!! :)))
من اعتراف میکنم مدرسه شروع نشده مانتو شلوارمو هرروز هرساعت یه بارمیپوشم یه چرخی جلوآینه میزنم چندتامدل میدم میرم نزدیکه کلا پاره بشه شماهم اینطورین عایااااااایامن برم خودمو ب دکتری چیزی معرفی کنم؟=_=
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فکر مبکردم وقتی بچه تو اتاق عمل به دنیا میاد اون کسی که تشخیص میده که بچه دختره یا پسر کلی مراحل درسی رو طی کرده و واسه خودش متخصصیه که تونسته جنسیت بچه رو تشخیص بده.
آقا اعتراف میکنم تو دوره ی کارشناسی همیشه بعد استاد میرفتم کلاس که مثلآ بگم اره بابا مام هستیم آخراش بود که استاد گفت داداش دیگه سرکلاس نیا تا اینطور شد همیشه نیم ساعت قبل سر کلاس بودیم
یکی از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری صدای "تسسس" بده خرکیف بشم :|
.....یکی از مزیت های اینکه یه خواهر دوقلو که تو یه دانشگاه دیگه درس میخونه اینه که میتونی لباسای همدیگرو مشارکتی بپوشی ...
اعتراف میکنم یه سال به همه ی دوستام گفته بودم خطم سوخته بعده یه سال خواهرم نگا کرد دید سیمکارتمو بر عکس انداختم!!!!!!!!!!!!!
اعتراف میکنم یه بار رفتم خودمو دار بزنم طنابو بستم به پنکمون خودمو آویزون کردم چشاتون روز بد نبینه آویزون شدن ما همانا با پنکه و دمو دسگامون افتادن همانا
اعتراف میکنم تنها دلیلی که منو مجبور میکنه هرشب مسواک بزنم سفید موندن دندونامه ، نه سالم موندنشون ! شما چطور !؟
اعتــــــــــــــــــــــــــراف میکنم: بچه که بودم فکر میکردم زمان قدیم همه جا سیاه سفید بوده :oops:
ینی اینقدر که واسه اینترنت شبانه رایگان شب زنده داری کردم اگه واسه نماز شب، شب زنده داری میکردم الان یه سرور اینترنت مفتی تو بهشت داشتم!
اعتراف ميكنم اينقد دروغاي شاخدار ميشنوم ديگه با گوينده هاش كار ندارم ميخوام برم دكتر بگم كروموزامو بشمره!
اعتراف میکنم بعد از 30 سال عمر از خدا همیشه منتظر یه معجزه ام مثل یه گونی تراول هدیه از دوست یا برنده شدن ماشین از بانک و...
دیگه سریال کره ای هم نیذارن چند وقته قیمت اجناس تو چوسان قدیم از دستمون در رفته
اعتراف میکنم از اول تابستون بابام کولرمونو فروخت و الان دوباره رفته کولر خریده و من تمامه مدت سکوت اختیار کرده بودم:| الانم به صورت بخارپز واستون پست میزارم...
اعتراف میکنم کوچیک که بودم کارتون سطل سحر امیز رو که می گذاشت منم جو گیر میشدم یه سطل ور میداشتم میرفتم تو حیاط با هاش حرف میزدم و پامو میکردم تو سطل که غیب بشم برم تو سطل.
اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟ گفتم شما کامباز دیربیزی !!! خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!! :)))
من اعتراف میکنم مدرسه شروع نشده مانتو شلوارمو هرروز هرساعت یه بارمیپوشم یه چرخی جلوآینه میزنم چندتامدل میدم میرم نزدیکه کلا پاره بشه شماهم اینطورین عایااااااایامن برم خودمو ب دکتری چیزی معرفی کنم؟=_=
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فکر مبکردم وقتی بچه تو اتاق عمل به دنیا میاد اون کسی که تشخیص میده که بچه دختره یا پسر کلی مراحل درسی رو طی کرده و واسه خودش متخصصیه که تونسته جنسیت بچه رو تشخیص بده.
آقا اعتراف میکنم تو دوره ی کارشناسی همیشه بعد استاد میرفتم کلاس که مثلآ بگم اره بابا مام هستیم آخراش بود که استاد گفت داداش دیگه سرکلاس نیا تا اینطور شد همیشه نیم ساعت قبل سر کلاس بودیم
یکی از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری صدای "تسسس" بده خرکیف بشم :|
.....یکی از مزیت های اینکه یه خواهر دوقلو که تو یه دانشگاه دیگه درس میخونه اینه که میتونی لباسای همدیگرو مشارکتی بپوشی ...
اعتراف میکنم یه سال به همه ی دوستام گفته بودم خطم سوخته بعده یه سال خواهرم نگا کرد دید سیمکارتمو بر عکس انداختم!!!!!!!!!!!!!
اعتراف میکنم یه بار رفتم خودمو دار بزنم طنابو بستم به پنکمون خودمو آویزون کردم چشاتون روز بد نبینه آویزون شدن ما همانا با پنکه و دمو دسگامون افتادن همانا
اعتراف میکنم تنها دلیلی که منو مجبور میکنه هرشب مسواک بزنم سفید موندن دندونامه ، نه سالم موندنشون ! شما چطور !؟
اعتــــــــــــــــــــــــــراف میکنم: بچه که بودم فکر میکردم زمان قدیم همه جا سیاه سفید بوده :oops:
ینی اینقدر که واسه اینترنت شبانه رایگان شب زنده داری کردم اگه واسه نماز شب، شب زنده داری میکردم الان یه سرور اینترنت مفتی تو بهشت داشتم!
اعتراف ميكنم اينقد دروغاي شاخدار ميشنوم ديگه با گوينده هاش كار ندارم ميخوام برم دكتر بگم كروموزامو بشمره!
اعتراف میکنم بعد از 30 سال عمر از خدا همیشه منتظر یه معجزه ام مثل یه گونی تراول هدیه از دوست یا برنده شدن ماشین از بانک و...
دیگه سریال کره ای هم نیذارن چند وقته قیمت اجناس تو چوسان قدیم از دستمون در رفته
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}